چلپک

لغت نامه دهخدا

چلپک. [چ َ پ َ ] ( ترکی ، اِ ) نانی که خمیر آن را تنک ساخته در میان روغن بریان کرده باشند. ( برهان ). نانی را گویند که در میان روغن بریان کنند و آن را چواک نیز خوانند. ( جهانگیری ). نانی که میان روغن بریان کنند و چواک و چربک نیز گویند. ( رشیدی ). نان تنک در میان روغن بریان کرده که آن را چربک نیز گویند و اصل همین است. ( انجمن آرا ). کنایه از نان تنک خمیری که در روغن بریان کنند و در مغلیه رواج دارد که در شب قدر یا در روز عید در خانه های همدیگر می فرستند و پزنده آن را چلپک پز نیز گویند. روغن جوشی ( در تداول اهالی خرسان ). ( از آنندراج ). مرادف چربک. ( از آنندراج ). قسمی از نان روغنی تنک. مرادف چلپل. ( ناظم الاطباء ) :
انبارخانه جو و گندم از آن من
دستار خوان چلپک و حلوا از آن تو.
میرزاقلی میلی ( از جهانگیری ).
منعمی را چو رسد موت ، گدا را چه نشاط
که به ماتمکده اش چلپک و حلوا قحط است.
طغرا ( از آنندراج ).
رجوع به چربک و چلبک و چلپل و چواک و چلپک پز شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمی نان روغنی تنک .
نانی که خمیر آن را در میان روغن بریان کرده باشند . نانی میان روغن بریان کنند و چواک و چربک نیز گویند .

فرهنگ معین

(چَ پَ ) (اِ. ) نک چَربَک .

فرهنگ عمید

= چَربک

گویش مازنی

/calpek/ مرهمی که برای گلودرد به کار می برند(این مرهم شامل خمیر آب پز شده با آمیخته ی روغن است که بر گلو بندند، یا روی کورک یا دمل می نهند تا زود سرباز کند & نانی نازک و گرد که کمی از نان لواش ضخیم تر است

پیشنهاد کاربران

بپرس