چلنگ

لغت نامه دهخدا

چلنگ. [ چ ِ ل َ ] ( اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل که در 12 هزارگزی شمال باختر سکوهه و 5 هزارگزی باختر راه شوسه زابل به زاهدان واقع است. جلگه و گرمسیر است و 2100 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه هیرمند. محصولش غلات ، صیفی ، لبنیات و پنبه. شغل اهالی زراعت ، گله داری و بافتن قالیچه ، گلیم و کرباس وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل

واژه نامه بختیاریکا

( چِلِنگ ) بی حس

پیشنهاد کاربران

بی شک'. اشاره به استخوان، قلم، یا پا. . در واقع همان واژه متغیر شلنگ هستش. .
چلنگ در ترکی به معنای حلقه گل یا تاج گل قئزئل گولو دریدیم
سنه چلنگ هوریدیم
در ترکی به تاج گل یا حلقه گل میگن قئزئل گولی دریدیم سنه چلنگ هوریدیم
چلنگ زابل دهی از بخش شیب آب زابل طوایف متعددی در آنجا ساکن بودند که یکی از تیره های کوهکن تیره سهرنگ نیز در آنجا سکونت داشتند.
درگویش زبان بختیاری واژه چلنگ به معنای= فلج، بیحس، ( برای مثال : دستش از سرما چلنگ شد. یعنی دستش براثر سرما فلج شد. )

بپرس