باقر، چلمی چو نافه آهو کو
چون فاخته تا چندزنم کو کوکو
در محشر اگر آتش دوزخ بینم
فریاد برآورم که تنباکو، کو.
باقر کاشی ( از آنندراج ).
و رجوع به چلیم شود. || در افغانستان به معنی مطلق قلیان متداول است. نوعی قلیان که کوزه آن نارگیل است. || نوعی از مخدرات از قبیل بنگ و چرس. قسمی بنگ که درویشان بکار برند. نوعی بنگ و قسمی از مخدرات.چلم. [ چ َ ل َ ] ( اِ )در گرگان ؛ به «همیشک » که درختچه ای است کوچک و در همه نقاط جنگلهای شمال موجود است ، گویند. در تلفظ گرگانیان درختی است که نام علمی آن «داناراسمزا» می باشد. و رجوع به همیشک شود.
چلم. [ چ َ ل َ ] ( اِ ) به لغت اهالی مازندران ، چگلگ و توت فرنگی. ( ناظم الاطباء ).
چلم. [ چ ِ ل ُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چهلم و چیزی که در مرتبه چهل واقع شده باشد. ( ناظم الاطباء ).