چلاک


معنی انگلیسی:
forgery

لغت نامه دهخدا

چلاک. [ چ َ ] ( اِ ) جانوری است که سرگین گردانک گویند و به عربی جُعَل خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). جعل و سرگین گردانک. ( ناظم الاطباء ). چلانک. کَوَز. ( در تداول اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به جعل و چلانک شود. || عینک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جانوریست که آن را سرگین گردانک گویند و به عربی جعل خوانند یا مطلق مردم بازاری و مسخرگان .

فرهنگ عمید

= جُعَل

گویش مازنی

/chelaak/ فرز و چابک & جام کوچک – ظروف کوچک حلبی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس مسیر اشتقاق واژگان پارسی دکتر علی نورایی
واژه ی چالاک از ریشه ی واژه ی چاک فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چلاکچلاکچلاکچلاک
در گویش یزدی ، فرز می باشد.
چلاک=به زبان کوردی کرمانشاهی ( گورانی ) یعنی چولباسی