چلاق
/ColAq/
مترادف چلاق: شل، لنگ، چلاغ
برابر پارسی: شل، لنگ
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- امثال :
وقت کار کردن چلاقم ، وقت خوردن قلچماقم !
و رجوع به چلاغ شود.
فرهنگ فارسی
آدمی شل . کسی که یک دست یا هر دو دست او پیچان و کج باشد
فرهنگ معین
مترادف ها
عاجز، لنگ، چلاق، زمین گیر
شل، چلاق، افلیج
چلاق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کُل، چُل، شُل، شَل، کُله، چوله، شُله و . . همگی از یک ریشه اند به چم کج، کوتاه، ناراست، ول . . . کج و کُله، کج و چُله
کارواژه ی کُلیدن = شَلیدن = لنگیدن، برای کسی به کار می رود که یک پای کوتاه دارد.
... [مشاهده متن کامل]
کُل به چم کُند، ویژگی چیزی که پیشتر تند و تیز بوده و به خاطر بکارگیریِ بسیار، کند و کل شده و نیز کمی کوتاهتر.
در واژه چُلاق: چُل = کُل، شُل، شَل، کوتاه / پسوند اق هم همان پسوند آک است.
چلاق ویژگی کسی ست که یک پای شُل، شَل، چوله و یا کوتاه دارد.
این واژه دارای ریشه ایرانی ست.
کارواژه ی کُلیدن = شَلیدن = لنگیدن، برای کسی به کار می رود که یک پای کوتاه دارد.
... [مشاهده متن کامل]
کُل به چم کُند، ویژگی چیزی که پیشتر تند و تیز بوده و به خاطر بکارگیریِ بسیار، کند و کل شده و نیز کمی کوتاهتر.
در واژه چُلاق: چُل = کُل، شُل، شَل، کوتاه / پسوند اق هم همان پسوند آک است.
چلاق ویژگی کسی ست که یک پای شُل، شَل، چوله و یا کوتاه دارد.
این واژه دارای ریشه ایرانی ست.
چلاق. [ چ ُ ] ( ترکی ، ص ) آدمی شل. ( آنندراج ) . چلاغ. در ترکی �چولاق � به معنی دست شکسته است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . ترکی است ، به معنی اشل و اعوج و کسی که دست یا پای شکسته یا بریده دارد لیکن بیشتر در پا مستعمل است. کسی که یک دست یا هر دو دست او پیچان و کج باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی
آقا آرش قرار نیست هر ترکی اظهار نظر کرد اتهام پانترکیسم بهش بزنی ، بالاخره نیمی از حکومت های بعد از اسلام ایران ترک بودن ، خیلی عجیبه که یکی دوتا واژه وارد فارسی شده باشه ؟
واژه چلاق کاملا پارسی است خیلی عجیب این واژه ترکی نیست صد در صد ترکی نیست چون در ترکی می شود چهله این واژه یعنی چلاق هزار درصد پارسی است. باز عجمات پان ترکیسم و این گیاروح رضایی واقعا مسخره است.
از فعل چول_ در ترکی به معنی فلج شدن منبع: Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*čol”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
واژه ای ایرانی باستان که از دو پاره شو= شدن/ / و لا/= را/ به معنی آویخته آویزان نمود یافته است. و ربطی به فعل چالماک رواج پیدا کرده در زبانهای ترکی ندارد این واژه نیز به اشتباه از سوی نویسندگان فرهنگ واژ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ها ترکی خوانده شده است به دلیل نداشتن آگاهی لازم از زبان شناسی تاریخی و با تکیه بر اصل غلط حاکم در فرهنگ نویسی و ریشه شناسی فکر می کردند هر واژه ای که عربی نیست و در زبان فارسی نیست پس ترکی هست ) .
ترکی
افلیج ، چولوق
واژه ( چلاق ) واژه ای پارسی است که از دو تکواژ ( شل ) و پسوندِ ( اک/اگ ) می باشد.
1 - ( چل ) دگرگون یافته یِ واژه یِ ( شل ) است.
2 - پسوندِ ( اک/اگ ) پسوندِ زبانِ پهلوی بوده است ؛ دگرگونیِ آواییِ ( اگ/اک ) به ( اق ) .
1 - ( چل ) دگرگون یافته یِ واژه یِ ( شل ) است.
2 - پسوندِ ( اک/اگ ) پسوندِ زبانِ پهلوی بوده است ؛ دگرگونیِ آواییِ ( اگ/اک ) به ( اق ) .
از فعل ترکی chalmak که در قدیم به معنی زدن ، بریدن ، کندن استفاده می شده گرفته شده است .
Choluk = مصدوم ، دارای نقص عضو یا شکستگی عضو
Chalık = کسی که یکی از اعضا یا ارگان های بدنش کنده و زخمی شده باشد
Cholak = کسی که یک بازویش قطع شده باشد.
Choluk = مصدوم ، دارای نقص عضو یا شکستگی عضو
Chalık = کسی که یکی از اعضا یا ارگان های بدنش کنده و زخمی شده باشد
Cholak = کسی که یک بازویش قطع شده باشد.
تنم تو گور لرزید اینا چیه معنی میکنین
شل . . .
پاشکسته. . . . زمینگیر. . . . کنایه از کسی که کاری ازش برنیاید. . . . بی دست وپا. . . . .
بی دست و پا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)