چلا

لغت نامه دهخدا

چلا. [ چ ِ ] ( اِ ) چهل روزی که مرتاضان چله نشینند. ( ناظم الاطباء ). || چهل روز ایام نفاسی ، یعنی آن مدت پس از زائیدن که زن در آن ناپاک میباشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چهل روزی که مرتاضان چله نشینند . ۲ - چهل روز ایام نفاس یعنی آن مدت پس از زاییدن که زن نا پاک میباشد.

فرهنگ معین

(چِ ) (اِمر. ) = چهله : نک چله .

گویش مازنی

/chelaa/ نور - نور آغازین صبح – سپیده ی صبح ۳چراغ & نامی برای سگ - چراغ ۳شکسته – خرد شده

پیشنهاد کاربران

گیاهی است شبیه گون که برای خوراک دام از آن استفاده می شده است
اسمی دخترانه در فرهنگ مازندرانی. بیشتر در اطراف روستاهای بابل. وبندپی شرقی در زمان قدیم بوده است. که معنی روشنایی صبح میدهد

بپرس