چل صبح. [ چ ِ ص ُ ] ( اِ مرکب ) یعنی آن چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده. ( آنندراج ). آن چهل صبح که در تخمیر خمیر طینت آدم گذشت. ( شرفنامه منیری ). چهل صبحی که گل آدم تخمیر شده بود. ( ناظم الاطباء ). مخفف چهل صبح. و به همان معنی. ( از آنندراج ) : نوروز نوشروانشهی چل صبح و شش روزش رهی جاسوس بختش زآگهی دی علم فردا داشته.
خاقانی.
چل صبح و هشت خلد به نام محمد است زآن عقل حا و میم برین حال دال یافت.
سلمان ( از شرفنامه ).
رجوع به چهل صبح شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - چهل صباح که در آن کاری ( ریاضت و غیره ) انجام دهند . ۲ - چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده .