چفده

لغت نامه دهخدا

چفده. [ چ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) بمعنی خمیده و خم شده باشد. ( برهان ). مرادف و تبدیل چفته است ، یعنی خمیده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چفته و خمیده و خم شده باشد. ( ناظم الاطباء ). جفته :
یکی چون درخت بهی چفده از بر
یکی گردنی چون سپیدار دارد.
ناصرخسرو.
و رجوع به جفته و چفته شود. || ( اِ ) خوشه انگور. || سر گوسپند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چفته شود. || گمان بد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) خمیده خم شده چفته .

فرهنگ معین

(چَ دَ ) (ص ) نک چفته .

فرهنگ عمید

چفته، خمیده، خم شده: یکی چون درختی بهی چفده از بر / یکی گردنی چون سپیدار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۶ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس