چغو

لغت نامه دهخدا

چغو. [ چ َ / چ ُ ] ( اِ ) مرغی است از جنس بوم. ( فرهنگ اسدی ). نوعی از جغد باشد و آن مرغی است نحس و نامبارک. ( برهان ). جنسی از جغد بود. ( اوبهی ). جغد. ( ناظم الاطباء ). جغد. بوف. کوف. کُنگر. کوچ :
اگر بازی اندر چغو کم نگر
و گر باشه ای سوی بطان مپر.
ابوشکور ( از فرهنگ اسدی ).
|| مخفف چغوک هم هست که گنجشک باشد. ( برهان ).گنجشک که آن را چغوک نیز گویند. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). گنجشک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گنجشک
مرغی است از جنس بوم نوعی از چغد باشد و آن مرغی است نحس و نامبارک جنسی از جغد بود

فرهنگ عمید

۱. = چغک
۲. جغد: اگر بازی اندر چغو کم نگر / وگر باشه ای سوی بطّان مپر (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۱ ).

گویش مازنی

/chaghoo/ چاقو

پیشنهاد کاربران

بپرس