لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
اگاه کردن، گفتن، خبر دادن، اگاهی دادن، مطلبی را رساندن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از، اطلاع دادن، مستحضر داشتن
متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از
پیشنهاد کاربران
چغل کردن = پرت کردن
کرمانی
کرمانی