چغزیدن

لغت نامه دهخدا

چغزیدن. [ چ َ دَ ] ( مص ) بمعنی ناله و زاری کردن باشد. ( برهان ). بمعنی ناله و زاری. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). زاری و ناله کردن. ( ناظم الاطباء ). آه و ناله کردن. گریه و ندبه کردن. در چغزیدن هم آمده :
در فنا جلوه شود فایده هستیها
پس نباید ز بلا گریه و در چغزیدن.
مولوی ( از انجمن آرا ).
|| بمعنی ترسیدن و واهمه نمودن هم آمده است. ( برهان ). ترسیدن و واهمه نمودن. ( ناظم الاطباء ). چغزیدن. بیم کردن. و رجوع به چغریدن و چغزیده شود. || شکایت نمودن. ( ناظم الاطباء ). || التفات کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چغریدن شود. || فریاد کردن غوک. ( ناظم الاطباء ). بانگ کردن غوک. رجوع به چغز شود.

فرهنگ عمید

۱. ناله کردن، زاری کردن، آه و ناله کردن.
۲. واهمه کردن، ترسیدن: در فنا جلوه شود فایدۀ هستی ها / پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن (مولوی: ۶۹۵ ).

پیشنهاد کاربران

چغزیدن به معنی در خود فرو رفتن و افسرده شدن نیز هست:
مولوی: هر غوره ای نالان شده کای شمس تبریزی بیا
کز خامی و بی لذتی در خویشتن چغزیده ام

بپرس