چغزواره. [ چ َ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) بمعنی چغزپاره است که جل وزغ و جامه غوک و طحلب و بزغسمه باشد. ( برهان ). جل وزغ را گویند، و آن چیزی باشد مانند ابریشم سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد و بعربی طحلب خوانند. ( آنندراج ). مرادف چغزپاره و چغزابه و «جامه خواب بک » و «جل وزغ » و «جامه غوک » و «بزغمه » و جملگی بمعنی سبزیی است که بالای آب است و غوک در آن باشد. ( از انجمن آرا ذیل لغت چغز ). سبزی بالای آب ایستاده که جامه غوک و بزغسمه نیز گویند. ( رشیدی ). طحلب و جل وزغ. ( ناظم الاطباء ). سبزه بسته روی آب که نام مشهورش جل وزغ است. ( فرهنگ نظام ). همان جامه غوک است. ( شرفنامه منیری ). ورجوع به چغز و چغزاوه و چغزپاره و چغزلاوه شود. || کف سبزی که بروی آبهای راکد می نشیند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چغزاوه و چغزپاره و چغزلاوه شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) چیزیست مانند ابریشم سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد طحلب جل وزغ جام. غوک .