چغرشته

لغت نامه دهخدا

چغرشته. [ چ َ رِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) گروهه ریسمانی باشد که در وقت رشتن پنبه بر دوک پیچیده شود، بشکل مخلوطی یا اهلیلجی. ( برهان ). ریسمان خام که بر دوک پیچیده شود و آن را پنام و فرموک نیز گویند.( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ریسمان خام که بر دوک پیچیده شود و آن را رغونه و پناغ و فرموک نیز گویند. ( جهانگیری ). ریسمان بر دوک پیچیده که به هندی پندیا گویند. ( غیاث ). گروهه ریسمانی که هنگام رشتن بر دوک پیچیده میشود. ( ناظم الاطباء ). چغرسته و چفرسته. گلوله نخی که هنگام پنبه رشتن از پیچیدن نخ بر دوک فراهم آید. و رجوع به پناغ و چغرسته و چفرسته و فرموک شود.

فرهنگ فارسی

گروه. ریسمانی باشد که در وقت رشتن پنبه بر دوک پیچیده شود ٠ بشکل مخلوطی یا اهلیلجی ٠

فرهنگ عمید

۱. ماسوره.
۲. نخی که هنگام ریسیدن پنبه دور دوک پیچیده می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس