چغر بیک

لغت نامه دهخدا

چغربیک. [ چ ِ ب َ ] ( اِخ ) ابوسلیمان چغری بک داودبن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان. جغربک. جغری بک. جقربک. جقری بک. چغری بک : و میکائیل در ایام جوانی درحین محاصره قلعه ای از قلاع ترکستان بزخم تیری کشته شد و از او دو پسر ماند: طغرل بیک محمد و چغر بیک داود. ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 480 ): و چون طغرل بیک و چغربیک این خبر شنیدند از توجه سپاه غزنین اندیشیده عیال و اطفال خود را در مواضع حصین مضبوط ساختند و دست به نهب و تاراج اموال رعایا دراز کرده صدای مخالفت در خراسان انداختند. ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 482 ). خواجه نظام الملک از صحبتش [ صحبت ابن شاذان عمید بلخی ] متنفر گشته بمرو گریخت و عز بساط بوسی چغربیک سلجوقی حاصل کرده شمه ای از احوال خود معروض داشت و چغربیک را حسن تقریر نظام الملک دلپذیر افتاده... خواجه را به الب ارسلان سپرد. ( حبیب السیر ج 2 ص 49 ). و رجوع به جغربیک و جغری و چغری بک و چغری سلجوقی شود.

فرهنگ فارسی

داود بن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان . ابو سلیمان چغری بک داود بن میکائیل ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس