چغبت

لغت نامه دهخدا

چغبت. [ چ َ ب ُ ] ( اِ ) پنبه و پشم و امثال گویند که در میان نهالی و لحاف و بالش و ابره و آستر قبا و امثال آن گذراند وبه عربی «حشو» گویند و به این معنی بجای یای ابجد نون هم آمده است. ( برهان ). پنبه و پشم که در میان ابره و آستر و نهالی و تشک نهند و بتازی آن را «حشو» گویند. ( آنندراج ). پنبه و امثال آن که میانه ابره و آستر جامه و بالشت و نهالی نهند و بتازی حشو خوانند. ( رشیدی ). حشو یعنی پنبه و پشم و مانند آن که در میان نهالی و لحاف و بالش و ابره و آستر قبا و جز آن گذارند. ( ناظم الاطباء ). جبغوت و جغبت و جغبوت و چغبوت :
آن ریش نیست چغبت دلال خانه هاست
وقت جماع زیر حریفان فکندنیست.
طیان مرغزی ( از آنندراج ).
و رجوع به جبغوت و جغبت و چغبوت و حشو شود. || ( ن مف ) آکنده شده از پشم و پنبه. ( ناظم الاطباء ). چغبوت.

پیشنهاد کاربران