چشه
لغت نامه دهخدا
- امثال :
خروامانده معطل یک چشه است ، یا خر لنگ معطل چشه است.
و رجوع به چش و چشو و هش و هشه شود. || خر در زبان کودکان شیرخوار. خر و حمار و الاغ به لهجه اطفال شیرخوار. خر در تداول کودکان. || کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام بر زبان آرند چون خواهند کسی را از تند رفتن یا پیشروی در رفتار یا کردار بازدارند؛ چنانکه گویند: هشه ؛ یعنی یواشتر، آهسته تر و جز اینها.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
چشه ؟ : [عامیانه، اصطلاح] او را چه شده ؟.