چشمگیر
/CeSmgir/
مترادف چشمگیر: صفت، تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، زیاد، فراوان، مهم، باارزش، پرجلوه | تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، زیاد، فراوان، مهم، باارزش، پرجلوه
معنی انگلیسی:
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، باارزش و پرجلوه را تکرار کرده اید!
قابل تامل
شایان توجه
جلب توجه کننده
خیره کننده
جلب توجه کننده
خیره کننده
چشمگیر : [عامیانه، اصطلاح] جالب توجه، با ارزش.
جالب توجه
خیره کننده
جذاب
برجسته
چشمگیر. قابل توجه. مترادف های این واژه در زبان انگلیسی «remarkable» و «noticeable» می باشند. رجوع شود به «گیر»:
"|| ( نف مرخم ) گیرنده. گاه کلمۀ «گیر» در معنی گیرنده به آخر کلمه ای مزید گردد و افادۀ نعت فاعلی یا مفعولی مرکب و یا معنی خاصی نظیر معنی اسمی و غیره کند چون: آبگیر. آتشگیر. . . . . "
"|| ( نف مرخم ) گیرنده. گاه کلمۀ «گیر» در معنی گیرنده به آخر کلمه ای مزید گردد و افادۀ نعت فاعلی یا مفعولی مرکب و یا معنی خاصی نظیر معنی اسمی و غیره کند چون: آبگیر. آتشگیر. . . . . "
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)