چشمه ماهی
لغت نامه دهخدا
چشمه ماهی. [ چ َ م َ] ( اِخ ) دهی است از دهستان هلیان ، بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 30 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و 12 هزارگزی شاه بداغ واقع است. دشت و معتدل است و 330 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات لوبیا و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. در 2 هزارگزی این آبادی قلعه خرابه ای است بنام حیاتی که از آثار قدیم است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
چشمه ماهی. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دوستان بخش بدره شهرستان ایلام که در 81 هزارگزی خاور ایلام و 6 هزارگزی شمال راه مالرو بدره به ایلام واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 110 تن سکنه دارد. آبش از چشمه بهرام خانی. محصولش غلات ، لبنیات وحبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در سه محل که بفاصله یک الی 4 هزارگزی واقع است آبادیهایی بنام بالا، پایین و میان مشهور است که سکنه پایین و میان هریک 50 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
چشمه ماهی. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد که در 65 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی شمال راه شوسه عمومی مشهد بقوچان واقع است. جلگه و معتدل است و 201 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و بنشن ، شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه فرعی شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید