چشم دربستن ؛ دیده بر هم نهادن. صرف نظر کردن. چشم پوشیدن : زمحنت رست هر کو چشم دربست بدین تدبیر طوطی از قفس رست. نظامی.
ترک ِ مراد گرفتن ؛ از آرزوی خود چشم پوشیدن. بدنبال مراد خود نرفتن. از هوای دل اعراض کردن : آن را که مراد دوست باید گو ترک ِ مراد خویشتن گیر. سعدی ( طیبات )
اغماض ، صرف نظر کردن، نادیده گرفتن، نادیده انگاشتن، غمض عین کردن، گذشت کردن