چشم پوشی
/CeSmpuSi/
مترادف چشم پوشی: اغماض، صرفنظر، عفو، گذشت، نادیده گیری، نادیده انگاری، غمض عین
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
ترک، کناره گیری، چشم پوشی، قطع علاقه
انکار، چشم پوشی، کف نفس، رد، فداکاری
چشم پوشی، لغو، ابطال، صرفنظر
چشم پوشی، اغماض، اجازه ضمنی
چشم پوشی، بخشایش، عفو تقصیر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قابل اغماض
چشم دربستن ؛ دیده بر هم نهادن. صرف نظر کردن. چشم پوشیدن :
زمحنت رست هر کو چشم دربست
بدین تدبیر طوطی از قفس رست.
نظامی.
زمحنت رست هر کو چشم دربست
بدین تدبیر طوطی از قفس رست.
نظامی.
ترک ِ مراد گرفتن ؛ از آرزوی خود چشم پوشیدن. بدنبال مراد خود نرفتن. از هوای دل اعراض کردن :
آن را که مراد دوست باید
گو ترک ِ مراد خویشتن گیر.
سعدی ( طیبات )
آن را که مراد دوست باید
گو ترک ِ مراد خویشتن گیر.
سعدی ( طیبات )
چشم پوشیدن از گناه کسی