چشم پریدن

لغت نامه دهخدا

چشم پریدن. [ چ َ / چ ِ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از جستن چشم و این اکثر از رنج باشد. ( آنندراج ) :
چنین که میپرد از حرص خاکیان را چشم
عجب اگر پر کاهی بکهکشان ماند.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چشم کسی را . جستن چشم وی از رنج و غیره .

پیشنهاد کاربران

در فرهنگ عامیانه بخصوص در مناطق ترک زبان آذربایجان پریدن عضلات و اعضاء بدن هر یک تعبیری داشت به عنوان مثال جستن سر نشانه زخم و شکستگی بود نظامی گفته : سر بجهد چونکه بخواهد شکست / وین جهش امروز در این خاک هست ( مخزن الاسرار )
...
[مشاهده متن کامل]

نظامی با استفاده از فرهنگ عامیانه ی مردم که در مصرع اول آمده است وقوع زلزله ی بزرگی را در مصرع دوم خبر می دهد . از جستن دل و چشم نیز در مصراع های زیر یاد کرده است :
دلم می جست و دانستم کز ایام /زیانی دید خواهم کام و ناکام
بلی هست آزموده در نشانها /که هر کش دل جهد بیند زیانها
کنونم می جهد چشم گهربار/چه خواهم دید بسم الله دگربار ( خسرو شیرین )
در زبان ترکی به چشم جهیدن " گؤز سئیرَمَک" گفته می شود در فرهنگ عامیانه چشم جهیدن به وقوع اتفاق ناگوار و یا رسیدن خبر ناگوار و غیر منتظره در آینده ی نزدیک دلالت دارد .

بپرس