چشم وگوش کسی از چیزی پر بودن یا شدن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
عادی / بی تفاوت بودن / شدن چیزی برای کسی در اثر دیدن یا شنیدن پی درپیِ آن
مثال:
بارها توانسته بود با قنبرک درآوردن و زبان بازی دل قوم وخویش ها را بسوزاند و پولی از آنها تلکه کند، اما دیگر چشم وگوش همه از حرف های او پر شده بود و حنایش نزد کسی رنگ نداشت.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید