فرهنگ فارسی
مترادف ها
خیره شدن، خیره نگاه کردن، زل زل نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دیده یا چشم دوختن از چیزی: چشم [فرو]بستن
وان سنگدل که دیده بدوزد ز روی خوب
پندش مده که جهل در او نیک محکم است
وان سنگدل که دیده بدوزد ز روی خوب
پندش مده که جهل در او نیک محکم است
درود بر همگی. مثل اینکه دوستان هنوز از یکی از معانی چشم دوختن یاد نکردند، و آن معنی چشم پوشیدن یا نادیده گرفتن است. فردوسی حکیم توس می گوید:
نه مرگ از تن خویش بتوان سپوخت
نه چشم زمان کس بسوزن بدوخت
... [مشاهده متن کامل]
در نیم بیت نخست، کارواژه سپوختن بمعنی دور کردن یا از خود راندن بکار برده شده. در نیم بیت دوم، فردوسی می گوید که ما با سوزن نمی توانیم چشم زمان را بدوزیم، یعنی ما نمی توانیم گردش زمان را نادیده بگیریم.
نه مرگ از تن خویش بتوان سپوخت
نه چشم زمان کس بسوزن بدوخت
... [مشاهده متن کامل]
در نیم بیت نخست، کارواژه سپوختن بمعنی دور کردن یا از خود راندن بکار برده شده. در نیم بیت دوم، فردوسی می گوید که ما با سوزن نمی توانیم چشم زمان را بدوزیم، یعنی ما نمی توانیم گردش زمان را نادیده بگیریم.
چشم دوختن به چیزی = خیره شدن به چیزی
پیوسته نگریستن، "چشم به چشم کسی دوختن" یعنی نگاه کردن در جشمان آن کس بدون پلک زدن.
زل زدن ، چشم دوختن
رصد
کنایه از خیره شدن به شخص یا جایی - عامیانه:زل زدن
ذل زدن_نگاه کردن_نگریستن_دیدن بادقت
نگاه کردن
زل زدن
نگریستن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)