چشم براه کسی نهادن ؛ انتظار کشیدن. منتظر کسی بودن. انتظار رسیدن او را داشتن :
آن یک نهاده چشم ، غریوان به راه جفت
این یک ببسته گوش و لب از گفت و از شنود.
ملک الشعراء بهار.
آن یک نهاده چشم ، غریوان به راه جفت
این یک ببسته گوش و لب از گفت و از شنود.
ملک الشعراء بهار.