چشم باز کردن

لغت نامه دهخدا

چشم باز کردن. [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چشم گشودن. مقابل چشم بستن. || در تداول عامه ، کنایه از کسی یا چیزی را بدقت و کنجکاوی نگریستن. || بمجاز، بیدار شدن. از خواب برخاستن.
- چشم رضا و مرحمت به کسی یا برکسی باز کردن ؛ کنایه از نظر مهر و محبت بدان کس داشتن. بنظر لطف و نوازش نگریستن :
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که ببخت من رسد اینهمه ناز میکنی.
سعدی.
|| در تداول عامه ، به گربه یا سگ نوزاد گویند که تازه چشم واکرده است ، یعنی هنوز چند روز از تولد او نگذشته است و چیزی درک نمیکند و در مورد انسان گویند: تازه چشم بازکرده ؛ یعنی بی تجربه و نادان است.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گشودن چشم مقابل چشم بستن . ۲ - کسی یا چیزی را بدقت نگریستن . ۳ - بیدار شدن از خواب . ۴ - چشم رضا و محبت بکسی باز کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس