آب خواهد داد چشمی از تماشایش حباب
این چنین باران اگر از چشم احباب آورم.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| کنایه ازاکتساب فیض دیدار کردن. ( آنندراج ) : از حجاب عشق صائب روی چون خورشید او
رفت در ابر خط و چشمی ندادم آب ازو.
صائب ( از آنندراج ).
|| روشن کردن چشم. ( فرهنگ نظام ). چشم را بجمال معشوق یا محبوب روشن کردن : چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب
تا غرور آئینه را از دست اسکندر گرفت.
صائب ( از آنندراج ).