چسپاندن. [ چ َ دَ ] ( مص ) چسپانیدن و ملصق کردن. ( ناظم الاطباء ). با سریش دو چیز را بهم وصل دادن و محکم کردن. ( ناظم الاطباء ). وصل کردن چیزی را به چیزی. ( فرهنگ نظام ). الصاق کردن. متصل کردن. چسباندن. دوساندن. چسپانیدن. دوسانیدن. چفساندن. رجوع به چسب و چسپ و چسپانیدن شود. || نصب کردن. || بستن و مضبوط کردن. ( ناظم الاطباء ). || به گزافه و دروغ سخنی یا عملی رابه کسی نسبت دادن.