چستی

/Costi/

مترادف چستی: جلدی، چابکی، چالاکی، شهامت، مهارت

معنی انگلیسی:
celerity, expedition, promptitude, prowess, verve

لغت نامه دهخدا

چستی. [ چ ُ ] ( حامص ) مقابل سستی. ( آنندراج ). چالاکی و زبردستی و جلدی و تیزدستی و بیداری و سرعت. ( ناظم الاطباء ). چابکی و فرزی. زبری و زرنگی و هوشیاری. سبکی و سبکبالی. عارضَة. طَرثَخَة. طَرخَثَه. قَفَص. ( منتهی الارب ). خفت و سرعت :
چون گرانباران بسختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشتر است.
سعدی.
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل
که زاد راهروان چستی است و چالاکی.
حافظ.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی.
حافظ.
رجوع به چست شود.
|| مقابل فراخی. ( آنندراج ).تنگی و کم پهنایی. ( ناظم الاطباء ) :
اگر خانه فراخ و گر بچستی است
بچار ارکانش بنیاد درستی است.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
رجوع به چست شود.

فرهنگ فارسی

چابکی جالاکی .
مقابل سستی . سبکی و سبکبالی خفت و سرعت .

فرهنگ معین

( چُ ) (حامص . ) چابکی ، چالاکی .

فرهنگ عمید

چابکی، چالاکی.

پیشنهاد کاربران

بپرس