چسبیدن به


معنی انگلیسی:
cleave

مترادف ها

hang (فعل)
اویختن، طناب انداختن، بدار اویختن، اویزان بودن، اویزان کردن، فروهشتن، چسبیدن به، متکی شدن بر، بدار اویخته شدن، معلق کردن

snap (فعل)
سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیشدار گفتن

grip (فعل)
محکم گرفتن، چسبیدن به، نیروی گرفتن

فارسی به عربی

علق , قبضة

پیشنهاد کاربران

بپرس