چرگر

لغت نامه دهخدا

چرگر. [ چ َ گ َ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) سرودگوی بود. ( فرهنگ اسدی ). مغنی و خنیاگر باشد. ( برهان ) . مغنی و خنیاگر را نامند. ( جهانگیری ). مؤلف انجمن آرا نویسد: «سروری کاشانی بمعنی مغنی ، یعنی مطرب نوشته است... و در باب مفتی و مغنی تصحیف خوانی شده است و معنی درستی بدست نیامده است ». ( از انجمن آرا ). مغنی و خنیاگر و آوازه خوان. ( ناظم الاطباء ) :
همیشه دشمن تو سوخته تو ساخته بزم
ببزم ساخته رود آخته دوصد چرگر.
؟ ( از فرهنگ اسدی ).
ز آوای مطرب ز دستان چرگر
دل من تپان همچو ماهی است در بر.
شهاب الدین مدارانی ( از جهانگیری ).

چرگر. [ چ ُ گ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مفتی بود. ( فرهنگ اسدی ). مفتی را هم گفته اند. ( برهان ) . بمعنی فتوی دهنده که مفتی خوانند. ( انجمن آرا ). در بعضی از کتب بمعنی مفتی مرقوم است. ( جهانگیری ). مفتی. ( ناظم الاطباء ) :
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم بر این سخن ز دو چرگر .
زینبی ( از فرهنگ اسدی ).
بوس و نظرم حلال باشد با یار
این معنی من گرفتم از چرگر .
ابوحفص سغدی سمرقندی ( از انجمن آرا ).
|| رسول و پیغمبر را گویند. ( برهان ). پیغمبر را نامند. ( جهانگیری ). رسول و پیغمبر. ( ناظم الاطباء ) :
بر پی شیر دین یزدان شو
کز پس چرگر امت است بتاز .
ناصرخسرو ( از جهانگیری ).
|| پیشنماز را هم گفته اند. ( برهان ). پیش نماز. ( ناظم الاطباء ) .

چرگر. [ چ َ گ َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 34هزارگزی شمال باختری ابهر و 5هزارگزی شمال شوسه قزوین به زنجان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1500 تن سکنه دارد. آبش از زه آب دره کوهستانی ، محصولش غلات ، یونجه ، بادام و قیسی ، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است.از طریق پیرسقا، سر راه شوسه قزوین به زنجان اتومبیل هم میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان کوهستانی سرد سیر ۱۵٠٠ سکنه . زه آب دره کوهستانی . محصول : غلات یونجه بادام و قیسی . شغل اهالی : زراعت و بافتن قالیچه و گلیم .
دهی جزئ دهستان ابهر رود بخش ابهر شهرستان زنجان .

دانشنامه عمومی

چرگر روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ابهر در استان زنجان، ایران است. این روستا در دهستان صائین قلعه قرار دارد. ارتفاع روستای چرگز از سطح دریا ۲۰۰۸ متر می باشد.
چرگر روستایی بسیار قدیمی است و شاهد این مدعا آثار تاریخی آن است که در فهرست آثار ملی نیز ثبت شده اند. این آثار عبارتند از: جیران تپه، تپهٔ زرنگول ۱ و تپهٔ زرنگول ۳ همگی از عصر آهن و تپهٔ قانچی خرابه سی مربوط به دوره های ایلخانی و صفوی.
اصالت ساکنان چرگر به ایل بزرگ مقدم برمی گردد که تنهٔ اصلی آن در شهرستان مراغه ساکن است. گفته می شود که مقدم ها در دورهٔ صفویان یا پیش از آن با نام ایل اتوزایکی در حوزهٔ قره باغ زندگی می کردند و پس از تشکیل دولت صفویان به شهرستان مراغه کوچ کرده و بخشی از آنان هم از مراغه به استان زنجان آمده اند. البته در کتاب مراَه البلدان هم از ایل مقدم مراغه و هم از ایل مقدم زنجان نام برده شده است. گفته شده که نامگذاری ایشان هم با عنوان ایل مقدم به این خاطر بوده که در لشکرکشی ها، مقدم و جلودار سپاه بودند.
مقدم ها افزون بر چرگر در دیگر روستاهای زنجان مانند ذاکر و بویون ( در شمال سلطانیه ) و الوند، خراسانلو، حسین آباد، قلعهٔ حسینیه، جداقیا، نصیرآباد، پیرسقا و غیره نیز ساکن شده اند. در این بین آبادی چرگر موقعیت ممتاز و ویژه ای داشته است، به این دلیل که محل اقامت خوانین مقدم بوده است. چرگر ظاهراً قدمت بیشتری نیز دارد. چنان که متون تاریخی ذکر شده که دورهٔ ایلخانان، خواجه رشیدالدین فضل الله در همین روستا کشته شد. همچنین مرآه البلدان در دورهٔ قاجاریان به دو ده چرگر و جداقیا اشاره کرده است و نوشته که به خوانین مقدم چرگرمتعلق بوده است. [ ۱]
ناصرالدین شاه نیز در سفرنامهٔ خود به فرنگ از دهات خوانین مقدم یعنی چرگر، الوند، خراسانلو، قلعهٔ حسینیه، نصیرآباد، حسین آباد، پیرسقا و غیره نام برده[ ۲] کتاب های تاریخی منتظم ناصری و منتخب التواریخ هم به فوج نظامی مقدم در دولت قاجاریان اشاره دارد.
رشیدالدین فضل الله همدانی ( زاده در حدود سال ۶۴۸ قمری/۶۲۹ خورشیدی در همدان - درگذشتهٔ ۲۸ دی ۶۹۶ خورشیدی/ذی القعده ۷۱۸ قمری در چرگر ) رجل سیاسی، تاریخ نگار و پزشک ایرانی آخر سدهٔ هفتم خورشیدی بود که کتاب جامع التواریخ را به دستور غازان خان به رشته تحریر درآورد و در دوران وزارت خود بناهای فراوانی همچون ربع رشیدی ساخت.
عکس چرگر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس