لغت نامه دهخدا
- چرچرش راه بودن ، چرچر کسی براه بودن ؛ کنایه است از اسباب عیش و خوراک و پوشاک او بخوبی فراهم بودن.
- چرچر کسی را براه انداختن ؛ اسباب عیش و نوش و خورد و خوراک او را فراهم کردن. رجوع به چرچر کردن شود.
چرچر. [ چ ِ چ ِ ] ( اِخ ) دهی از حومه بخش زنوز شهرستان مرند که در 15هزارگزی شمال مرند، در مسیر شوسه و خط آهن مرند به جلفا واقع است. جلگه و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه ، محصولش غلات و ارزن ، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش شوسه است. در این ده ایستگاه ترن برای آبگیری وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
دهی از حومه بخش زنور شهرستان مرند .
فرهنگ عمید
۲. خوش خوراکی.
۳. آمادگی اسباب عیش و خوشی.
* چرچر کردن: (مصدر لازم ) [عامیانه]
۱. خوش چریدن، خوب خوردن و خوش بودن.
۲. مالی پیدا کردن و با آن به عیش و خوشی گذرانیدن.
واژه نامه بختیاریکا
( چُر چُر ) شرشر؛ شر شر آب
دانشنامه عمومی
چرچر (مشگین شهر). چرچر یک روستا در ایران است که در دهستان ارشق غربی واقع شده است. [ ۱] چرچر ۵۱ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: چرچر (مشگین شهر)
پیشنهاد کاربران
چَرچَر : [عامیانه، اصطلاح] اسباب عیش و عشرت.
چرچر : خوش چریدن، خوب خوردن و خوش بودن. سورچرانی، خوش گذرانی، عیش ونوش
( ( راسی راسی مگه من چمه ؟ صدیقه هه ننه من حساب میشه , تازه اول چرچر شه ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )
( ( راسی راسی مگه من چمه ؟ صدیقه هه ننه من حساب میشه , تازه اول چرچر شه ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )
چرچر در زبان دشتستانی به عنکبوت میگویند
به محل آبگیر و آـبشار در زمان هخامنشیان گرگر می گفته اند . مانند نهر گرگر در شوشتر یا آبشار گرگر در آلواریس اردبیل و. . . . . در دوران ساسانی ها ضمن حفظ واژه گر گر بجای حرف گ از حرف چ استفاده شده و محرف
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گرگر شده چر چر. یا چیر چیر یا تنها چر. با ورود اعراب به ایران حرف چیر هم به حرف ش تبدیل شده . امروزه مفهوم شرشر یا شیر شیر محرف ومطابق گرگر وچر چر دوران هخامنشیان اشکانیان وساسانیان است. البته امروزه هرسه واژه فوق الاشاره در اسامی آبگیرها؛آبشارهاو چشمه های ایران زمین کاربرد دارند.
اسم نوعی مارمولک در زبان لری بختیاری
مارمولک های خانگی