۱. چاره جستن، چاره جویی کردن، در پی چاره بودن، چاره اندیشیدن: یکی دانش پژوهی داشت گربز / به چرویدن نگشته هیچ عاجز (شاکر: شاعران بی دیوان: ۴۷ ). ۲. رفتن. ۳. دویدن.
پیشنهاد کاربران
چاره اندیشیدن یکی دانش پژوهی داشت گربز به چرویدن نگشته هیچ عاجز شاکربخاری