چرنگیدن گرزه گاوچهر
تو گفتی همی سنگ بارد سپهر.
فردوسی.
ز آواز اسبان و بانگ سران چرنگیدن گرزهای گران.
فردوسی.
رجوع به چرنگ شود.|| صداکردن زنگ و درای. آواز برخاستن از جرس و درای و نظایر آنها :
ز بس ناله کوس با کره نای
چرنگیدن زنگ و هندی درای.
فردوسی.
به ابر اندرآمد دم کره نای چرنگیدن گرز و هندی درای.
فردوسی.
رجوع به چرنگ شود.