فرهنگ اسم ها
معنی: اسب به ویژه اسب سفیدرنگ
برچسب ها: اسم، اسم با چ، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
یکی چرمه ای برنشسته سمند
نکو گامزن باره ای بی گزند.
دقیقی.
شوم چرمه گامزن زین کنم سپیده دمان جستن کین کنم.
فردوسی.
بر آن چرمه تیزرو زین نهادچو زین از برش خشک بالین نهاد.
فردوسی.
سپه راند و بربست بر چرمه تنگ برآمد چو شیری به پشت پلنگ.
فردوسی.
که تا زنده ام چرمه جفت منست خم چرخ گردان نهفت من است.
فردوسی.
سرانجام ترک آن چنان تاخت گرم که اززور بر چرمه بنوشت چرم.
اسدی.
سلطان یکسواره گردون بجنگ دی بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند.
خاقانی.
|| اسب سفیدی موی خصوصاً. ( برهان ). اسب خنگ را گویند. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). اسب سفیدموی. ( ناظم الاطباء ). اشهب. اسب سپید : برانگیخت پس چرمه گرم خیز
درافکند در هندوان رستخیز.
اسدی ( از جهانگیری ).
چو ابرش شده چرمه از خون مردشده بازچون چرمه ابرش ز گرد.
اسدی ( از انجمن آرا ).
ز شبدیز چون شب بیفتاد پست برون شدْش چوگان سیمین ز دست
بزد روز بر چرمه تیزپوی
بمیدان پیروزه زرینه گوی.
اسدی
اسب چرمه خنگ ضعیف بود، اگر خایه و میان و رانهاء وی و سم و دست و پای و بوش و ناصیه و دم سیاه بود، نیک باشد. ( قابوسنامه ).دواسبه درآی و رکابی درآور
کزو چرمه صبح یکران نماید.
خاقانی ( از جهانگیری ).
رجوع به اشهب شود. || آنچه پسران امرد از صاحب مذاقان گیرند، از نقد و جنس. ( برهان ) ( آنندراج ). نقد و جنسی که امردان بی آبرو و معیوب از فاسق خود گیرند. ( ناظم الاطباء ). || چرمینه را نیز گویند، که کیر کاشی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). چرمینه و کیر کاشی. ( ناظم الاطباء ). مچاچنگ. رجوع به چرمینه و مچاچنگ شود. || مصغر چرم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چرم شود. || قاطر و الاغ سفید. خر و استر سپیدموی : از استر صد آرایش بارگاه
یکی نیمه زآن چرمه دیگر سیاه.
اسدی.
هرکرا احمقی تمام بودخلق گویند مغز خرخورده است
ور چنین است ، مجد قزوینی بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
چرمه (سرایان). چرمه روستایی در دهستان آیسک بخش آیسک شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۸۳۵ نفر ( در ۲۸۷ خانوار ) بوده است. [ ۱]
چرمه در لغت به معنی اسب سفید است.
آثار به جا مانده از آرامستان معروف به «گبرها» حکایت از قدمت روستا دارد.
روستای چرمه از شمال به کوه های معروف به کمر و لشکرگاه در شهر کاخک و از شرق به نیمبلوک قاینات و از جنوب به سرایان و فردوس متصل است.
شغل اکثر مردم این روستا کشاورزی می باشد.
محصولاتی طبیعی این روستا زعفران ، انار ، عناب می باشد.
• غار بتون اژدها
مزار پیراباذر از مکانهای زیارتی و گردشگری این روستا میباشد
• باغستان چرمه
باغستان چرمه از مکان های مناسب برای گردشگری طبیعی است.
• درخت چنار چرمه
این درخت دارای قدمت طولانی می باشد.
• مقبره پیراباذر
از مکان های مذهبی این روستا می باشد.
چرمه در لغت به معنی اسب سفید است.
آثار به جا مانده از آرامستان معروف به «گبرها» حکایت از قدمت روستا دارد.
روستای چرمه از شمال به کوه های معروف به کمر و لشکرگاه در شهر کاخک و از شرق به نیمبلوک قاینات و از جنوب به سرایان و فردوس متصل است.
شغل اکثر مردم این روستا کشاورزی می باشد.
محصولاتی طبیعی این روستا زعفران ، انار ، عناب می باشد.
• غار بتون اژدها
مزار پیراباذر از مکانهای زیارتی و گردشگری این روستا میباشد
• باغستان چرمه
باغستان چرمه از مکان های مناسب برای گردشگری طبیعی است.
• درخت چنار چرمه
این درخت دارای قدمت طولانی می باشد.
• مقبره پیراباذر
از مکان های مذهبی این روستا می باشد.
wiki: چرمه (سرایان)
چرمه (شیروان). چرمه روستایی در دهستان جیرستان بخش سرحد شهرستان شیروان استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۴۹ نفر ( ۱۴خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۴۹ نفر ( ۱۴خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: چرمه (شیروان)
پیشنهاد کاربران
در زبان لکی به معنی سفید میباشد
چرمه ( charma ) : [ اصطلاح چوپانی ] الاغ که رنگی مایل به سیاه دارد.