چرغان

لغت نامه دهخدا

چرغان. [ چ َ ] ( اِ ) مهری و طغرایی باشد که بر فرمان ها کنند و نویسند. ( برهان ). بمعنی مهری که بر طغرا نهند، همانا ترکی است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مهری باشد که بر طغرا نهند. ( جهانگیری ). صحه و طغرا و مهر پادشاهی که بر فرمانها گذارند. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس