چرخکی زدن

لغت نامه دهخدا

چرخکی زدن. [ چ َ خ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چرخگی زدن. چرخ زدن و رقص کردن کشتی گیران در مقام غالب آمدن بر حریف. ( غیاث ). || رقصیدن از روی شعف و خوشحالی. ( ناظم الاطباء ) :
باز در معرکه آن تازه نهال گلپوش
چرخکی زدکه سرم چرخ زد و رفت ز هوش.
میرنجات ( از آنندراج ).
رجوع به چرخکی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس