چرخک

/Carxak/

معنی انگلیسی:
reel, rowel, trundle, little wheel, caster, glide, gyration, pulley, wheelchair

فرهنگستان زبان و ادب

{wheelchair} [عمومی] صندلی چرخ داری که از آن برای کمک به حرکت و جابه جایی بیماران و معلولان استفاده شود

گویش مازنی

/charKhak/ چهارچرخه ای کوچک جهت به راه افتادن کودکان & فرفره – وسیله ای برای کلاف کردن نخ – وسیله ای که دانه های پنبه را از آن جدا کنند

واژه نامه بختیاریکا

قرقره؛ چرخنده

مترادف ها

reel (اسم)
حلقه، قرقره، ماسوره، چرخک، پشت سر هم، قرقره فیلم، حلقه فیلم، نخ پیچیده بدور قرقره

pulley (اسم)
قرقره، چرخک، غرغره، چرخ چه

caster (اسم)
چرخک، چرخ کوچک، تنگ کوچک ادویه یا سرکه، چرخ زیر صندلی یا میز

rowel (اسم)
چرخک، مهمیز، چرخک مهمیز، حلقه دهانه اسب، هر چیزی شبیه مهمیز و سیخک

trundle (اسم)
چرخک، غلتک، بارکش کوتاه

whirligig (اسم)
چرخک، فرفره، تصور واهی، فرموک، گرش

فارسی به عربی

مذرة

پیشنهاد کاربران

بپرس