بشادیش بر شادمانی فزود
برافراخت گردن بچرخ کبود.
فردوسی.
از ایوان گشتاسب باید که دودزبانه برآرد بچرخ کبود.
فردوسی.
ز اهل جنس درین قبه کبود که بودکه ملک از او نربود این بلند چرخ کبود.
ناصرخسرو.
بود چو گوگرد سرخ کز بر چرخ کبودداد مس خاک را گونه زر عیار.
خاقانی.
روزکی چند زیر چرخ کبوددل نهادند بر سماع و سرود.
نظامی.
زردرخ از چرخ کبود آمدی چونکه بدین چاه فرودآمدی.
نظامی.
بدان را بد آید ز چرخ کبودبه نیکان همه نیکی آید فرود.
نظامی.
باد بیش از مدار چرخ کبودبر گزیننده و گزیده درود.
نظامی.
رجوع به چرخ ترساجامه وچرخ کبودجامه و چرخ گندناگون و چرخ صوفی جامه شود.