چرخ زنان. [ چ َ زَ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) گردگردان. در حال چرخیدن. دورزنان. گردان و چرخان : کف چرخ زنان بر می می رقص کنان در دل دل خارکنان از رخ گلزار نمود اینک.
خاقانی.
کمتر از ذره نئی پست مشو مهربورز تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان .
حافظ.
فرهنگ فارسی
گرد گردان ٠ در حال پیچیدن
فرهنگ عمید
چرخ زننده، چرخان، در حال چرخ زدن: کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز / تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان (حافظ: ۷۷۶ ).