چربک خوردن. [ چ ُ ب َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) سخن دروغ راست مانند را باور کردن. دروغی راست مانند را باور داشتن و پذیرفتن : پس از آن چربک امیر خراسان بخورد و چندان استخفاف کرده ببخارا آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 204 ). اریارق این چربک بخورد، و افسون این مرد بزرگوار بر وی کار کرد. ( تاریخ بیهقی ).
فرهنگ فارسی
سخن دروغ راست مانند را باور کردن . دروغی راست مانند را باور داشتن و پذیرفتن .
پیشنهاد کاربران
چربک خوردن ؛ فریب تملق کسی خوردن : اریارق این چربک بخورد و افسون این مرد بزرگواربر وی کار کرد. ( تاریخ بیهقی ) .