چرب و خشک

لغت نامه دهخدا

چرب و خشک.[ چ َ ب ُ خ ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از بد و نیک باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). خوب و بد. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از زیاده و کم باشد. || کنایه از سخا و بخل باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). سخاوت و بخل. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از سخی و بخیل باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کنایه از بد و نیک باشد . خوب و بد . سخاوت و بخل .

پیشنهاد کاربران

بپرس