چراغوره

لغت نامه دهخدا

چراغوره. [ چ َ / چ ِ راغ ْ وَرَ / رِ ] ( اِ مرکب ) چراغواره. ظرفی که چراغ در آن نهند و برند. ظرفی که چراغ در آن گذارند تا از باد خاموش نشود : تو چراغی را تا چراغوره ای نمیباشد و زیر دامنهاش نمیداری سلامت از در خانه تا بدر مسجد نمیتوانی بردن و از دست باد خلاص نمیتوانی دادن. ( کتاب معارف بهاء ولد ص 41 ). رجوع به چراغواره شود. || شمعدان. || اسبی که دو دست را بلند کرده بر روی دو پا ایستد. چراغپا. || پروانه ای که گرداگرد چراغ گردد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

=چراغ واره

پیشنهاد کاربران

بپرس