چراغ کشته

لغت نامه دهخدا

چراغ کشته. [ چ َ /چ ِ غ ِ ک ُ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ افسرده. چراغ بسمل و چراغ مرده. ( آنندراج ) :
کدامین شاخ گل دامن فشان زین بزم بیرون شد
که بوی گل بمغزم از چراغ کشته می آید.
صائب.
رجوع به چراغ کشتن و چراغ خاموش و چراغ مرده شود.

فرهنگ فارسی

چراغ افسرده . چراغ بسمل و چراغ مرده .

پیشنهاد کاربران

بپرس