چراغ کردن. [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مرادف چراغ برافروختن. ( آنندراج ). روشن کردن چراغ. ( ارمغان آصفی ) : پیش تو آفتاب نتوان جست روزِ روشن ، چراغ نتوان کرد.میرخسرو ( از آنندراج ).|| بدولت رسیدن. || خاموش کردن چراغ. ( ارمغان آصفی ). || چراغ ساختن. چراغ درست کردن. رجوع به چراغ ساختن شود.