چراغ نشاندن

لغت نامه دهخدا

چراغ نشاندن. [ چ َ / چ ِ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) چراغ کشتن و چراغ خاموش کردن. ( آنندراج ) ( غیاث ). خاموش کردن چراغ. ( ارمغان آصفی ). چراغ پف کردن و چراغ گل کردن :
چراغوار بکشتن نشسته بر سر نطع
بباد سرد چراغ زمانه بنشاندیم.
خاقانی.
یار بنشست به مجلس بنشانید چراغ
روی او نور تجلی است مخوانید چراغ.
کمال خجندی ( از آنندراج ).
رجوع به چراغ کشتن و چراغ خاموش کردن شود.

فرهنگ فارسی

چراغ کشتن و چراغ خاموش کردن . خاموش کردن چراغ . چراغ پف کردن و چراغ گل کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس