چراغ سنگ

لغت نامه دهخدا

چراغسنگ. [ چ َ / چ ِ س َ ] ( اِ مرکب ) مومیائی سیاه. موم سیاه. موم اسود. ( الجماهر بیرونی ):... و ذلک انه بفرغانة عمود الجبل الذی یرتفع منه بها الزفت و القیر و النفط و الموم الاسود، المسمی چراغسنگ و النوشادر. ( الجماهر بیرونی ص 199 ). و یخرج من جبالها [ جبال فرغانه ] الچراغ سنگ و الفیروزج و الحدید... ( صور الاقالیم اصطخری ).و اندر کوههای فرغانه معدن زر و سیم است بسیار، و معدن مس و سرب و نوشادر و سیماب و چراغسنگ و سنگ پای زهر و سنگ مغناطیس... ( حدود العالم چ تهران ص 68 ).

فرهنگ عمید

ماده ای که در بعضی از غارها از درزها و شکاف های سنگ بیرون می آید، مومیا، مومیایی.

پیشنهاد کاربران

بپرس