چراغ سحری

لغت نامه دهخدا

چراغ سحری. [ چ َ / چ ِ غ ِ س َ ح َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ صبح و چراغ صبحدم. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). چراغ سحر. ( فرهنگ نظام ). چراغ سحرگاه.چراغ سحرگهی. چراغ سحرگهان. || مجازاً آفتاب. ( فرهنگ نطام ) || چراغی که پیش از روشن شدن هوا روشن است و زود خاموشش میکنند، ازین جهت مجازاً در هر چیز ناپایدار استعمال میکنند. ( فرهنگ نظام ). رجوع به چراغ و چراغ سحرگهان و چراغ صبح شود.

فرهنگ فارسی

چراغ صبح و چراغ صبحدم . چراغ سحر . چراغ سحر گاه . چراغ سحرگهی . چراغ سحر گهان . یا مجازا ستار. صبح . یا مجازا آفتاب .

پیشنهاد کاربران

بپرس