چراغ افسرده

لغت نامه دهخدا

چراغ افسرده. [ چ َ / چ ِ غ ِ اَ س ُ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِمرکب ) چراغ مرده. چراغ کشته. چراغ خاموش. چراغ بسمل. ( آنندراج ). رجوع به چراغ مرده و چراغ خاموش شود.

فرهنگ فارسی

چراغ مرده ٠ چراغ کشته ٠ چراغ خاموش ٠ چراغ بمسل .

پیشنهاد کاربران

بپرس