خرسند شدی بخورد گیتی
زیرا تو خری جهان چراخوار.
ناصرخسرو ( از فرهنگ نظام ).
بادغیس خرم ترین چراخوارهای خراسان و عراق است. ( چهارمقاله عروضی ). از ترکستان بحکم انبوهی خانه و تنگی چراخوار به ولایت ماورأالنهر آمدند. ( راحةالصدور ). || ( نف مرکب ) حیوان چرنده و آنکه مانند حیوان میچرد. ( ناظم الاطباء ). چراخورنده. خورنده علف : چراخوار شد مرگ و ما چون چرا
بجان خوردنش نیست چون و چرا.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
رجوع به چراخور و چراگاه و مرتع شود.