چر

/Car/

معنی انگلیسی:
penis

لغت نامه دهخدا

چر. [ چ ُ ] ( اِ )آلت تناسل را گویند. ( برهان ). به معنی آلت تناسل است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).آلت تناسل باشد. ( جهانگیری ). نره و آلت تناسل. ( ناظم الاطباء ). آلت تناسل. ( فرهنگ نظام ) ( شعوری ). شرم مرد. آلت رجلیت. ایر. ذکر. چل ( در تکلم امروز اصفهان و جندق و بیابانک ). آلت تناسل اطفال است. مثل چچر. ( از فرهنگ نظام ) :
آنچه دی آن پسر سرکرک چرخور کرد
من ندیدم که در آفاق یکی لمتر کرد.
سنائی.

چر. [ چ َ ] ( اِ ) نغمه و غنا باشد، چه چرگر سازنده و مغنی را خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). نغمه و غنا و آواز. ( ناظم الاطباء ). ساز و آواز. موسیقی. رجوع به چرگر شود. || در سیستان چرخاب را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). بلغت اهل سیستان ، چرخاب. ( ناظم الاطباء ). چرخ چاه. || بیماری وبائی است گوسفندان را. و فعل آن چر زدن است. رجوع به چر زدن شود. || فعل امر چریدن. ( فرهنگ نظام ). چر. بچر :
بچر کت عنبرین بادا چراگاه
بچم کت آهنین بادا مفاصل.
منوچهری.
و با کلمه دیگر مرکب شده ، اسم فاعل مرکب مرخم میسازد، مثل : شب چر. ( فرهنگ نظام ). علف چر. آب چر.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلت تناسل مرد چل .
نغمه و غنا باشد چه چرگر سازنده و مغنی را خوانند ٠ یا در سیستان چرخاب را گویند ٠ یا بیماری و بائی است گوسفندان را . یا فعل امر چریدن .

فرهنگ معین

(چُ ) (اِ. ) = چل . چول : آلت تناسلی مرد، جل .

فرهنگ عمید

آلت تناسلی مرد، ایر، نره، ذکر.
= چرخاب
۱. = چریدن
۲. چرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): علف چر.
۳. غذا خوردن انسان، چشیدن و خوردن انواع خوردنی ها.

گویش مازنی

/chor/ غارت، هجوم - سوخته – ویران شده & حالت دفع آبکی مدفوع حالت اسهال داشتن & شلخته - خوشه ها و آشغال های ته خرمن & درخت - علامت پرسش چرا؟ به چه معنی؟ & فراوانی & زمین پر وجین - علفی هرز که در کشتزارهای برنج و مرداب ها روید ۳سیاه چهره & توده ی ذخیره ی هیزم - درخت نمدار یکی از انواع درختان جنگلی ویژه ی مناطق مرطوب & ادرار & مرتع علوفه & گاو نر پنج ساله & مخفف چرخ

واژه نامه بختیاریکا

( چَر ) ( در ) ؛ چوب؛ ساقه های خشک
( چِر ) جیغ
( چُر ) چکار. مثلاً چر گوستو کردی یعنی چیکار گوسفندان کردی
( چُر ) شاش؛ ادرار
( چُر ) غمگین؛ ناراحت
( چِر ) گریه
( چِر ) یه چره
( چُر ) ( ● ) ؛ آشفته ، بی نظم

پیشنهاد کاربران

چه ر در زبان لکی به معنی صدا است.
چرونن:صدا زدن
چور یا چورکه به معنی ادرار
چِِر : با کسره ِ به معنی خیلی زیاد نزدیک در شهر ما گفته می شود
کسی که نزدیک به آغوش کسی باشد به این معنی که زیر دلم نشسته ، یا زیر دل بخاری نشسته باشد میگن زیر چِرَم نشسته یا زیر چِرِ بخاری رفته
چِر به معنای ادرار
چِرِّنبه معنای شاشو
گویش طالقانی
ادرار = شاش = چُر = پیشاب = جیش
در اراک واژۀ چُر، بسیار شناخته شده است و با همان معنی ادرار به کار میرود.
در گویش خوانساری چُر ( chor ) به معنای ادرار به کار میرود.
چُر، بِچُر، چُریدَن، چُریدَم، چُریدَند، چُریدیم، به معنی ادرار کردن است، در برخی روستاهای استان فارس الان هم بکار میرود. کلمات ادرار کردن و بول کردن ( ادرار و بول ) عربی هست، ولی چُر کلمه فارسی اصیل است. چول به معنی ذکر و نره انسان است و چُر یعنی بِشاش، چِرار به معنی ادرار و شاش است.
چُر : [عامیانه، اصطلاح] ادرار.
چُر/Ch�r : ادرار
مانند: اما در سوزن ده، ما فقط یک چُرِ بلبلآب داریم و سه تا ماهور شنی زمین.
کلیدر
محمود دولت آبادی
چُر/ čor ( ا. ) : چل، آلت تناسلی پسر بچه
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
...
[مشاهده متن کامل]

تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
چر/čər/ ( ا. ) : ادرار
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی

چُر Ch�r : ادرار،
مانند: این کار را چار بار می کند و آن وقت خرده مالک مجبور می شود این چُر بزغاله آب را به قیمتی که او می خواهد واگذار کند و برود. . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
چُر : آلت تناسلی را گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

برهان قاطع
تالیف: محمد حسین بن خلف تبریزی
به اهتمام: دکتر محمد معین
چُر čor : چُل، آلت تناسلی پسر بچه
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی

چُر به معنی آلت تناسلی نیست. چُر در لهجه عرب خمسه به معنی ادرار کن. چِرار به معنی ادرار است و چُر یعنی بشاش و ادرار کن. لکن آلت تناسلی مرد به معنی چوُل است.
چول = آلت تناسلی مرد
چُر = ادرار کن، بشاش
چُِرار = ادرار، شاش
چِر در ترکی به شخصی که انحراف چشم دارد، می گویند.
البته نوعی توهین هم هست.
چر به ضم.
در گویش کاشمر و بردسکن
1 - ادرار کردن بچه
2 - چر کردن : به حالت تیز کردن گوش برای شنیدن صدا . تمرکز صد درصدی برای شنیدن صدا گوشهایش را چر کرد

چُر = یک کلمه ایرانی اصیل است که در ایل عرب خمسه استان فارس به معنی ( ادرار کُن ) مورد استفاده قرار می گیرد.
لازم به ذکر است برخی از کلمات اصیل ایرانی که هم اکنون دیگر استفاده نمی شود، اما هنوز در ایل عرب این کلمات اصیل فارسی مورد استفاده قرار می گیرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس